تاریخ انتقادی قرن هفدهم
آلمان وطن «تاریخ انتقادی» در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، اهمیت کار ویکو آنقدر که می بایست شناخته نشده بود؛ ولی به کلی هم ناشناخته نبود و در واقع، بعضی از پژوهندگان بسیار معروف آلمانی، مانند ولفا، عملا بعضی از ایدههای او را وام گرفته بودند.
نگاهی به تاریخ قرن هفدهم تا قرن نوزدهم
چکیده:
آلمان وطن «تاریخ انتقادی» در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، اهمیت کار ویکو آنقدر که می بایست شناخته نشده بود؛ ولی به کلی هم ناشناخته نبود و در واقع، بعضی از پژوهندگان بسیار معروف آلمانی، مانند ولفا، عملا بعضی از ایدههای او را وام گرفته بودند.
تعداد کلمات: 910 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
آلمان وطن «تاریخ انتقادی» در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، اهمیت کار ویکو آنقدر که می بایست شناخته نشده بود؛ ولی به کلی هم ناشناخته نبود و در واقع، بعضی از پژوهندگان بسیار معروف آلمانی، مانند ولفا، عملا بعضی از ایدههای او را وام گرفته بودند.
تعداد کلمات: 910 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
نویسنده: رابین جورج کلینگوود
ترجمه: علی اکبر مهدیان
ترجمه: علی اکبر مهدیان
این «تاریخ انتقادی» است که از قرن هفدهم به بعد به کار بسته شد و در قرن نوزدهم رسما به عنوان عروج شعور تاریخی مورد استقبال قرار گرفت. در این باره به دو چیز باید توجه کرد: یکی آن که این روش هنوز فقط صورتی از سرهم بندی و دیگر آن که هم اکنون، در اصل تحت الشعاع، چیزی بسیار متفاوت از آن بود.
الف- مسئلهای که نقد تاریخی آن را حل می کند، مسئله ای است که برای هیچکس جالب نیست، مگر برای دست اندرکاران تاریخ سرهم بندی شده. فرض مسئله این است که ما در منبعی اظهاری یافته ایم که با موضوع ما هم جهت است. مسئله این است: آیا این اظهار را به روایت مان اضافه بکنیم یا خیر؟ روشهای نقد تاریخی برای حل این مسئله به یکی از دو طریق گرایش دارند: مثبت و منفی. در مورد اول، قطعه ی جداشده برای جنگ مناسب است و پذیرفته می شود؛ مورد دوم، به سبد کاغذ باطله احاله می شود.
ب- اما بسیاری مورخان در قرن نوزدهم و حتی در قرن هجدهم، میدانستند که این دو راهی سردرگم است. در آن زمان بر همه معلوم بود که اگر در منبعی اظهاری یافت می شد که به عنوان حقیقت قابل قبول نبود، نمی بایست به این دلیل آن را بی ارزش دانست و رد کرد. امکان دارد دلیلی و احتمالا دلیل محکمی برای گفتن چیزی بر طبق عادات زمانی که آن مطلب نوشته می شده، وجود داشته است که ما به سبب جهل مان معنای آن را تمیز نمی دهیم.
اولین بار این نکته را ویکو، در اوایل قرن نوزدهم، بیان کرد. درست است که در آلمان، وطن «تاریخ انتقادی» در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، اهمیت کار ویکو آنقدر که می بایست شناخته نشده بود؛ ولی به کلی هم ناشناخته نبود و در واقع، بعضی از پژوهندگان بسیار معروف آلمانی، مانند ولفا، عملا بعضی از ایده های او را وام گرفته بودند. حال، هر کس که آثار ویکو یا حتی روایت دست دوم بعضی آرای او را خوانده باشد، باید بداند که اهمیت گفته های یک منبع این نیست که آیا حقیقت دارد یا خیر، بلکه این است که معنای آن چیست، و طرح این سوال که معنای آن چیست درست به منزله ی این است که از جهان تاریخ سرهم بندی شده قدم بیرون نهاده، به جهانی وارد شویم که در آن تاریخ با رسیدن به نتایج شخصی، نه با رونویسی از بهترین منابع، نوشته می شود.
بیشتر بخوانید: مقاومت در برابر اثباتگرایی
امروزه، تاریخ انتقادی فقط به عنوان آخرین شکلی که تاریخ سرهم بندی شده در شب انحلالش به خود گرفته بود، توجه دانشجوی تاریخی را جلب میکند. من جسارت نام بردن از هیچ مورخی، یا حتی هیچ اثر تاریخی را، به عنوان تألیف یا مؤلفی که آخرین آثار این نوع تاریخ از آن محو شده است در خود نمی بینم، ولی این جسارت را به خود می دهم که بگویم هر مورخی ( اگر هم وجود داشته باشد که به طور پیوسته به آن عمل کند یا هر اثر تاریخی که به طور کامل بر اساس این روش نوشته شده باشد، دست کم یک قرن از تاریخ مصرف آن گذشته است.
مسئلهای که نقد تاریخی آن را حل می کند، مسئله ای است که برای هیچکس جالب نیست، مگر برای دست اندرکاران تاریخ سرهم بندی شده. فرض مسئله این است که ما در منبعی اظهاری یافته ایم که با موضوع ما هم جهت است. مسئله این است: آیا این اظهار را به روایت مان اضافه بکنیم یا خیر؟ روشهای نقد تاریخی برای حل این مسئله به یکی از دو طریق گرایش دارند: مثبت و منفی. در مورد اول، قطعه ی جداشده برای جنگ مناسب است و پذیرفته می شود؛ مورد دوم، به سبد کاغذ باطله احاله می شود.
این مطلب درباره ی یکی از دو نهضتی بود که در قرن هفدهم حیاتی تازه به تاریخ بخشید. نهضت دیگر، نهضت باستان شناختی، کلا با اصول تاریخ سرهم بندی شده دشمن بود و فقط هنگامی توانست بر پا شود که آن اصول رمق خود را از دست داده بودند. در واقع، ما به هیچ شناخت عمیقی از سکه ها و سنگ نوشته ها نیاز نداریم تا بفهمیم تأییداتی که از آنها حاصل می شود به هیچ وجه اعتبار یکسانی ندارند و در واقع در باره ی آنها بیشتر باید به عنوان تبلیغات داوری کرد تا بیان واقعیات؛ با این حال، تبلیغات به آنها ارزش تاریخی خاص خودشان را می بخشد، زیرا تبلیغات نیز تاریخ خود را دارند.
چنانچه خواننده ای هنوز می پندارد که تاریخ آنگونه که امروز عمل می شود یک امر سرهم بندی است و حاضر است برای فیصله دادن مسئله به کمی زحمت تن دهد، باید تاریخ یونان را تا پایان جنگ پلوپونزی بررسی کند سکه من از آن به عنوان نمونه ای خاص و مورد پسند آن یاد می کنم، زیرا در آن هرودوت و توسیدید تا حد بسیار زیادی وضع «مراجع» را حفظ کرده اند و به تفصیل روایتی از آن را که گروت داده با روایتی که در تاریخ باستان کمبریج آمده مقایسه کند و در هر دو کتاب جملاتی را که می توان اصلش را در هرودوت یا توسیدید یافت، علامت بزند. وقتی که کارش به پایان رسید پی خواهد برد که روش تاریخی در صد سال اخیر چه تغییری کرده است.
استنتاج تاریخی برهان ممکن است یا اجباری باشد، مثل علوم دقیقه، که سرشت استدلال چنان است که هیچ کس نمی تواند قضایا را تصدیق کند، مگر این که نتیجه را نیز تصدیق کند یا اختیاری، مثل علم «استقرایی» که تنها کار برهان این است که متفکر را در تصدیق نتیجه اش توجیه کند، به شرط آنکه خودش بخواهد. برهان استقرایی با نتیجه ی منفی اجباری است؛ یعنی متفکر را کاملا از تصدیق آن چه میل دارد تصدیق کند باز می دارد؛ برهان با نتیجهی مثبت، هیچ گاه بیش از اختیاری نیست.
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)
مسئلهای که نقد تاریخی آن را حل می کند، مسئله ای است که برای هیچکس جالب نیست، مگر برای دست اندرکاران تاریخ سرهم بندی شده. فرض مسئله این است که ما در منبعی اظهاری یافته ایم که با موضوع ما هم جهت است. مسئله این است: آیا این اظهار را به روایت مان اضافه بکنیم یا خیر؟ روشهای نقد تاریخی برای حل این مسئله به یکی از دو طریق گرایش دارند: مثبت و منفی. در مورد اول، قطعه ی جداشده برای جنگ مناسب است و پذیرفته می شود؛ مورد دوم، به سبد کاغذ باطله احاله می شود.
این مطلب درباره ی یکی از دو نهضتی بود که در قرن هفدهم حیاتی تازه به تاریخ بخشید. نهضت دیگر، نهضت باستان شناختی، کلا با اصول تاریخ سرهم بندی شده دشمن بود و فقط هنگامی توانست بر پا شود که آن اصول رمق خود را از دست داده بودند. در واقع، ما به هیچ شناخت عمیقی از سکه ها و سنگ نوشته ها نیاز نداریم تا بفهمیم تأییداتی که از آنها حاصل می شود به هیچ وجه اعتبار یکسانی ندارند و در واقع در باره ی آنها بیشتر باید به عنوان تبلیغات داوری کرد تا بیان واقعیات؛ با این حال، تبلیغات به آنها ارزش تاریخی خاص خودشان را می بخشد، زیرا تبلیغات نیز تاریخ خود را دارند.
چنانچه خواننده ای هنوز می پندارد که تاریخ آنگونه که امروز عمل می شود یک امر سرهم بندی است و حاضر است برای فیصله دادن مسئله به کمی زحمت تن دهد، باید تاریخ یونان را تا پایان جنگ پلوپونزی بررسی کند سکه من از آن به عنوان نمونه ای خاص و مورد پسند آن یاد می کنم، زیرا در آن هرودوت و توسیدید تا حد بسیار زیادی وضع «مراجع» را حفظ کرده اند و به تفصیل روایتی از آن را که گروت داده با روایتی که در تاریخ باستان کمبریج آمده مقایسه کند و در هر دو کتاب جملاتی را که می توان اصلش را در هرودوت یا توسیدید یافت، علامت بزند. وقتی که کارش به پایان رسید پی خواهد برد که روش تاریخی در صد سال اخیر چه تغییری کرده است.
استنتاج تاریخی برهان ممکن است یا اجباری باشد، مثل علوم دقیقه، که سرشت استدلال چنان است که هیچ کس نمی تواند قضایا را تصدیق کند، مگر این که نتیجه را نیز تصدیق کند یا اختیاری، مثل علم «استقرایی» که تنها کار برهان این است که متفکر را در تصدیق نتیجه اش توجیه کند، به شرط آنکه خودش بخواهد. برهان استقرایی با نتیجه ی منفی اجباری است؛ یعنی متفکر را کاملا از تصدیق آن چه میل دارد تصدیق کند باز می دارد؛ برهان با نتیجهی مثبت، هیچ گاه بیش از اختیاری نیست.
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)
بیشتر بخوانید:
ایدهآلیسم لاشلیه
بازسازی تاریخ
زندگی دمیدن به مواد مرده
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}